● اولش سخت بود يه جوري رو تخت بخوابيم كه دست و پامون تو چشم و چال اون يكي نره! يا كله هامون بهم ميخورد يا جاي هم رو مي گرفتيم. كم كم بهم خو گرفتيم. من ظرافت تو رو محترميدم تو با ضخامت من كنار اومدي!
● پيرمردي ميگفت وقتي جوون بوده از اينكه پير بشه و زنها ازش دوري كنند ميترسيده الان پير شده و از اينكه زني بهش نزديك بشه ميترسه!
● آنقدر زود كه چشام پر اشك ميشه، همونقدر زود هم قلبم قسي ميشه
● آيا فرقي تو غصه خوردن ميكنه كه جوون باشي و عزيزانت بميرند يا پير باشي عزيزانت جوون بميرند؟
● هميشه تنت بوي بادكنك ميده هميشه پوستت مثل پوست ني ني هاست
● به ژاپني هاي ميگم ايندفعه گوشي تلفني بسازند كه وسط مكالمه با لپ هات قطع نشه!
● دوست دارم وقتي ميميرم حسم به اون دنيا كنجكاوي باشه بجاي ترس،اينجوري فكر ميكنم گناهكار نيستم.
● حتي توي محرم هم اين پولدارها هستند كه حق فقيرها رو ميخورند، چون با ماشيناشون ميگردند و هر جا غذاي نذري هست مي گيرند و نميذارن چيزي به اونا برسه.
● نميدانم چرا هميشه اين ديكتاتورها هستند كه در تمام دوران تاريخ تحسين كنندگان مطلق داشته اند و نه دموكراتها.
● وقتي پدرم مرد، نمي دانستم كه سنگيني قلبم، امروز كمكي خواهد بود، تا بفهمم قلبت چقدرسنگين است...
● وقتي هر دو تا بچه ات دارن غرق ميشن كدومشون رو نجات ميدي؟...
● ترسم از اين نيست كه يه روز تو نباشي و من باشم، نه همه مون يه روز مي ميريم ترسم از اينه كه يه روز تو نباشي و من گناه كنم.
|
|
|