● نزديك بود بورياي خود به قالينش بدهيم. لوستر يه عمارت رو براي يه آپارتمان خريديم. تا آويزون شد ديديم نه تنها اپارتمان ما رو عمارت نكرد كه هچ، بلكه عين يه سوسك بزرگ آويخته از سقف رفت تو گلويمان. زودي برديم پسش داديم.
● اولش سخت بود يه جوري رو تخت بخوابيم كه دست و پامون تو چشم و چال اون يكي نره! يا كله هامون بهم ميخورد يا جاي هم رو مي گرفتيم. كم كم بهم خو گرفتيم. من ظرافت تو رو محترميدم تو با ضخامت من كنار اومدي!
● پيرمردي ميگفت وقتي جوون بوده از اينكه پير بشه و زنها ازش دوري كنند ميترسيده الان پير شده و از اينكه زني بهش نزديك بشه ميترسه!
● آنقدر زود كه چشام پر اشك ميشه، همونقدر زود هم قلبم قسي ميشه
● آيا فرقي تو غصه خوردن ميكنه كه جوون باشي و عزيزانت بميرند يا پير باشي عزيزانت جوون بميرند؟
● هميشه تنت بوي بادكنك ميده هميشه پوستت مثل پوست ني ني هاست
● به ژاپني هاي ميگم ايندفعه گوشي تلفني بسازند كه وسط مكالمه با لپ هات قطع نشه!
● دوست دارم وقتي ميميرم حسم به اون دنيا كنجكاوي باشه بجاي ترس،اينجوري فكر ميكنم گناهكار نيستم.
● حتي توي محرم هم اين پولدارها هستند كه حق فقيرها رو ميخورند، چون با ماشيناشون ميگردند و هر جا غذاي نذري هست مي گيرند و نميذارن چيزي به اونا برسه.
● نميدانم چرا هميشه اين ديكتاتورها هستند كه در تمام دوران تاريخ تحسين كنندگان مطلق داشته اند و نه دموكراتها.
● وقتي پدرم مرد، نمي دانستم كه سنگيني قلبم، امروز كمكي خواهد بود، تا بفهمم قلبت چقدرسنگين است...
● وقتي هر دو تا بچه ات دارن غرق ميشن كدومشون رو نجات ميدي؟...
● ترسم از اين نيست كه يه روز تو نباشي و من باشم، نه همه مون يه روز مي ميريم ترسم از اينه كه يه روز تو نباشي و من گناه كنم.
● اگه ميخواي پولدار شي، به جاي اينكه كتاب "20 رمز ثروتمند شدن" را بخري يه كتاب بنويس اسمشو بذار "20 رمز ثروتمند شدن" !
● فقط يه واو تفاوتشونه: كم گوي و گوزيده گوي چون در
● كافيه چشامو بازكنم و ببينم پيشم خوابيدي، فوري يادم ميره اونيكه تو خواب داشت بهم خيانت ميكرد تو بودي....
● بازهم كه دستمال كاغذي يادت رفته، پس من بچه هامو كجا بريزم؟
● جملات قصار فقط مال آدمهاي بزرگ نيست. آدمهاي معمولي هم حرفهاي خوبي ميزنند. ولي چون معموليند و بزرگ نيستند، هيچ جا حرفاشون ثبت نميشه. واسه همينه وقتي جملات قصار آدمهاي بزرگ رو ميخوني، فكر ميكني كه چيز خاصي نگفتن!!!
● وقتي گره تو سرنوشتت مي افته، تازه مي فهمي روزمرگي چه نعمتيه!
● صبح داشتم فكر ميكردم چرا ميگن پروانه اگه اين جوري بخونيمش: پروا_نَه، يعني كسي كه پروا نداره، ترس نداره از سوختن
|
|
|